به گزارش پایگاه خبری خودروپلاس، بیش از هر زمان دیگری در خودروسازی ایران نفوذ کردهاند. واقعیت این است که کارشان از نفوذ نیز گذشته است. حالا باید با این تعریف کنار آمد که ما به آنها نیاز داریم. دیگر آن مهمان ناخواندههای قدیم نیستند که چهره نامتعارفشان از دوردست نمایان باشد. حالا خود را پا به پای کرهایها و ژاپنیها معرفی میکنند. درباره خودروهای چینی صحبت میکنیم. بهتر آنکه بگوییم صنعت خودروسازی چین در کالبد صنعت خودروسازی ایران.
از کجا آمدند؟
اوایل دهه ۸۰ شمسی، خودروسازان دخلی در اوج انحصار بازار بودند. خبری از واردات متفرقه نبود و حمایت دولتهای وقت شرکتهای خودروساز را به تک بازیگر این میدان تبدیل کرده بود. آن روزها تنها رابطهای که بین چین و خودروسازی ایران متصور بود، حضور شرکتهای تولیدکننده در بخش قطعهسازی بود. با تغییر رویکردهای سیاسی دو کشور، روابط اقتصادی نیز دستخوش تغییراتی شد و تراز تجاری ایران و چین ناگهان سنگین شد. در چنین فضایی بود که برای اولینبار شاهد حضور یک برند چینی در قامت خودروهای وارداتی بودیم. درواقع شرکت مدیران خودرو بود که توانست با برند چِری چین به توافق برسد و مدلهای ابتدایی این شرکت را روانه بازار ایران کند. مدتی بعد کرمان موتوریها سراغ یک برند دیگر به اسم لیفان رفتند و بعد از آن جک وارد بازار شد. همین مثلث کافی بود تا جریانی موسوم به «سونامی چینیها» آغاز شود.
ستاره بخت چینیها
حقیقت آن است که موفقیت برندهای چینی در بازار ایران، چیزی مانند یک رؤیا بود. شاید تعجببرانگیز ولی نهچندان غیر قابل پیشبینی. چینیها آن چیزی را راهی بازار ایران کردند که مشتریان از لمس آن محروم بودند. در فضایی که یک آنتن برقی و بالابر شیشه عقب یک آپشن محسوب میشد، چینیهای جدید با سانروف، جعبهدنده اتوماتیک، تودوزی اسپرت، تریم لوکس و داشبوردی مملو از تجهیزات وارد بازی شده بودند. این برای ایرانی که سالها کابین کسلکننده سمند و ۴۰۵ را دیده بود، به مثابه یک خودروی تجملاتی اروپایی بود. این پدیده بهقدری مؤثر بود که مشتریان نسبت به ایمنی پایین اولین چینیها توجهی نمیکردند. طراحی بسیار نامعقول، استهلاک شدید، بیکیفیتی قطعات مصرفی و آسیبهای جدی ناشی از تصادف مانع فروش چشمگیر آنها نشد.
چینیهای ژاپنی
اپیزود اول حضور خودروهای چینی در بازار ایران از اوایل دهه ۸۰ شمسی آغاز شد، با زاویهای خیرهکننده رشد کرد ولی مدتی که گذشت انتقادات رسانههای خودرویی به اوج خودش رسید و مشتریانی که ابتدا با جان و دل سراغ چینیها میرفتند، حالا کمی دست و دلشان برای خرید میلرزید. جالب آنکه خودروسازان داخلی باز هم نتوانستند از این پنالتی بادآورده استفاده کنند و در موضع انفعالی فرو رفتند. تقریباً ۱۰ سال بعد از اوج عالی و یک فرود غیرمنتظره، بار دیگر در اوایل دهه ۹۰ شمسی بود که موج جدیدی از شرکتهای چینی راهی بازار ایران شدند. اینبار با تحولی عمیق در طراحی و بهبود چشمگیر در ایمنی به ایران بازگشتند. رویکردی که ناشی از مدیریت بهروز شرکتهای چینی بود. حقیقت آن است که کمپانیهای بزرگ و معتبر چینی با استخدام مهندسان و مدیران نامدار تحولی عظیم را در سبک تولید خودروی خود ایجاد کردند. حداقل تجربه به آنها نشان داده بود که شاید در عرصه تولید موتور و گیربکس شاید زیادی تندروی کردهاند. به همین دلیل برای تأمین قطعات اصلی خود سراغ ژاپنیها رفتند که اتفاقاً ایده خوبی نیز از آب درآمد.
تثبیت در بازار
چینیهایی که خود را از یک فضای سیاه پر از انتقاد و حاشیه به دنیایی سراسر آرامش و سود رسانده بودند، حالا باید جا پای خود را در بازاری که همچنان با ادبیات نهچندان دوستانهای با آنها برخورد میکرد، محکم میکردند. تکنیک جدید آنقدرها هم پیچیده نبود. چینیها وضعیت اقتصادی مردم ایران را خوب رصد میکردند. آنها شاید بهتر از هر شرکت دیگری میدانستند که اگر شرایط خرید برای مشتری ایرانی تسهیل شود و بهعبارتی بتوان پرداختهای اقساطی را فراهم کرد، پیروزی حتمی است. این سیستم در شرکتهای خودروسازی داخلی به شکلی ناقص انجام میشد؛ یعنی اگر خرید خودرو با اقساط طولانی فراهم میشد، خودرویی نبود که به مشتری داده شود و از سویی دیگر اگر فروش بهصورت شرایطی تدارک دیده میشد و خودرو را همان ابتدا به مشتری تحویل میدادند، اقساط ماهیانه خیلی کوتاه در نظر گرفته میشد؛ اما آنچه شرکتهای ایرانی با حمایت طرف چینی روی میز آوردند، تحویل خودرو در لحظه ثبتنام و ایجاد شرایط پرداخت طولانی مدت گاه ۲ ساله برای مشتری بود. این استراتژی نیز خیلی مؤثر واقع شد. بهطوریکه مشتری خاصی برای خرید نقدی محصولات چینی در بازار دیده نمیشد.
سقوط با سرعتی آرام
ممنوعیت واردات برای خودروهای با حجم موتور بالای ۲۵۰۰ سیسی، جلوگیری از فعالیت شرکتهایی که قرارداد مستقیم با کمپانی مادر نداشتند و وضع قوانین جدید واردات، پای بسیاری از مدلهای اروپایی و آسیایی را از بازار ایران حداقل برای مدتی طولانی قطع کرد؛ اما این وسط آب به آسیاب چینیها ریخته شده بود. اتفاقی که شاید در ظاهر خوشایند بوده باشد ولی ماحصل کار را بهخوبی میبینیم. سیل انبوهی از برندهای ریز و درشت چینی که نه اعتبار شرکتهای واردکنندهاش معلوم است و نه وضعیت خدمات پس از فروش آنها. پشت آن چهره پرزرق و برق و دلفریب چینیها، کیفیت تصنعی قرار داشت. این همان چیزی بود که مشتریان ایرانی بالاخره آن را دریافتند. شاید به همین دلیل بوده باشد که چینیهای بازار دیگر به هر دری میزنند تا بتوانند آن بازار بکر و سودآور قدیم را دوباره زنده کنند. این روزها به نظر میآید مشتریان ایرانی خوب دریافتهاند که شاید فرانسویهای معمولی به زعم خیلیها «بیآپشن» هرچه هست، محصولاتی از اروپا و با کیفیتی بهمراتب بهتر به حساب میآید. این شاید همان آغازِ پایان چینیها بوده باشد.
انتهای پیام